به گزارش پایگاه خبری تحلیلی جویباران به نقل از بلاغ در دنیای امروز، رسانهها نقش پررنگی در شکلگیری درک عمومی از وقایع، بهخصوص جنگها، ایفا میکنند. تصاویری که از جنگ به نمایش درمیآیند، اخبار منتشر شده، تحلیلها و گزارشهای تحلیلی، همگی در کنار هم، نقش مهمی در چگونگی فهم مردم از این پدیدهی پیچیده و ویرانگر ایفا میکنند. شاید بتوان گفت که امروزه، درک جنگ بسیار بیشتر از آنکه بر تجربهی مستقیم یا واقعیتهای عینی استوار باشد، به نحوهی ارائهی آن در رسانهها وابسته است.
رسانهها، چه بهطور عامدانه و چه بهطور غیرعمد، نقش یک فیلتر را در ارائهی واقعیت بازی میکنند. آنها میتوانند برخی از جنبههای جنگ را برجسته و برخی دیگر را نادیده بگیرند. این امر میتواند منجر به تصویری ناقص و گاه تحریفشده از جنگ در ذهن مخاطب شود. تصور کنید که یک جنگ، مانند یک نقاشی است؛ رسانهها رنگها و اجزای مختلف این نقاشی را انتخاب و ترکیب میکنند تا به ما تصویری از جنگ ارائه دهند. اگر برخی از رنگها نادیده گرفته شوند، نقاشی، دقیقاً همان چیزی نخواهد بود که در واقعیت وجود دارد. این امر بهویژه در مورد جنگها که اغلب با شرایط پیچیده و چندلایه روبهرو هستند، اهمیت پیدا میکند.
رسانه، از طریق تصویرسازیها و زبان، میتواند احساسات و عواطف ما را نسبت به جنگ تحتتأثیر قرار دهد. این تأثیر بهویژه در مورد جنگهای پیچیده و طولانی، که در آنها انسانها مجبور به تحمل شرایط دشوار و غیرقابلدرک میشوند، بسیار مهم است. رسانهها، بهعنوان بازتابدهندهی واقعیتها و رویدادها، نقش کلیدی در شکلگیری درک عمومی از جنگ دارند. آنها با انتخاب زاویهی دید، ارائهی اطلاعات و تحلیلها، میتوانند تصویری کلی و جامع از درگیریها به مخاطبان ارائه دهند. تصور کنید که رسانهها مانند نقاشانی هستند که با رنگهای مختلف، جنگ را بر بوم ذهن مخاطبان ترسیم میکنند. این نقاشیها، چگونگی درک جنگ را در مخاطبان شکل میدهند.
رسانه با انتخاب رویدادها و تمرکز بر جنبههای خاص جنگ، در حقیقت روایتی را برای مخاطبان خود میسازد. این انتخابها میتواند بهواسطهی عوامل مختلفی از جمله سیاستهای خبری، منافع اقتصادی و یا حتی مسائل ایدئولوژیک باشد. فراموش نکنیم که رسانهها همیشه تنها یک طرف ماجرا را به تصویر نمیکشند؛ گاهی ممکن است ناظر و ناآگاه باشند و گاهی اوقات نیز نقش یک بازیگر را در این صحنه ایفا کنند. به تصویر کشیدن جنبههای مختلف جنگ، به فهم کاملتر مخاطبان از این پدیده کمک میکند.
تصاویر و فیلمها، نقش مهمی در شکلگیری احساسات و درک مخاطبان از جنگ دارند. این تصاویر، گاهی اوقات میتوانند تأثیر بسیار عمیقی بر مخاطبان بگذارند و آنها را نسبت به جنگ حساستر کنند. گاهی مانند آینههای تابان، درک ما را از واقعیتها به چالش میاندازند و گاهی مانند ابرهای سیاه، فضای وحشت و درد را در مخاطبان تداعی میکنند. بهعنوان مثال، تصویری از چهرهی یک کودک آسیبدیده در جنگ، میتواند تأثیر بسیار قدرتمندی بر احساسات مخاطبان بگذارد.
رسانهها با استفاده از تصاویر، زبان و موسیقی، میتوانند بر احساسات مخاطب تأثیر بگذارند. گاهی یک تصویر شگفتانگیز، یا یک داستان غمانگیز، میتواند طنین عمیقی در ذهن مخاطب ایجاد کند و واکنشهای عاطفی شدیدی را در آنها برانگیزد. این احساسات میتوانند در تصمیمگیریهای سیاسی و اجتماعی آنها نقش مهمی ایفا کنند و باعث ایجاد موجی از همدردی، نفرت یا ترس در میان مردم شوند. بهعبارت سادهتر، رسانهها میتوانند با استفاده از ابزارهای خلاق، گویی که یک آینهی روح باشند، احساسات مخاطب را منعکس یا شکل دهند.
ظهور شبکههای اجتماعی، دنیای ارتباطات را متحول کرده است. این فضا هم فرصتهای بینظیری برای انتشار اطلاعات ارائه میدهد و هم میتواند منجر به انتشار اخبار ناقص و اطلاعات نادرست در مقیاس عظیم شود. بهنوعی، رسانههای اجتماعی مانند یک شبکهی پیچیده و گسترده عمل میکنند که در آن، اطلاعات بهسرعت و بدون فیلتر گسترش مییابد؛ شاید گاه مثل امواج در دریا، بدون بررسی، به گوش مخاطب برسد. این سرعت و عدم نظارت میتواند باعث انتشار شایعات، اطلاعات نادرست و روایتهای تحریفشده از جنگ شود و تأثیر عمیقی بر مخاطبان داشته باشد.
رسانهها، در حقیقت، دروازهی ورود اطلاعات به ذهن مخاطبان هستند. این اطلاعات، اغلب، بهمنظور جلب توجه مخاطبان، فیلتر و تفسیر میشوند. فیلتر کردن، مانند انتخاب رنگهای خاص در یک نقاشی است. انتخاب برخی اطلاعات و نادیده گرفتن برخی دیگر، نقش مهمی در ایجاد تصویری خاص از جنگ بازی میکند. همین امر در مورد تفسیر هم صدق میکند. رسانهها، اغلب، رویدادهای جنگ را از زاویهی دید خود تفسیر میکنند و این تفسیرها میتوانند موجب شکلگیری دیدگاهی خاص در مخاطبان شوند.
در عصر حاضر، رسانههای اجتماعی نقشی فزاینده در شکلگیری درک عمومی از جنگ ایفا میکنند. این پلتفرمها، با سرعت و دسترسی آسان خود، میتوانند موجی از اطلاعات، گاهی نادرست و گاهی اغراقآمیز، را بهسرعت منتشر کنند. تصور کنید، انتشار تصویری در شبکههای اجتماعی، چگونه میتواند احساسات مردم را تحریک کند و آنها را بهسمت درکی جانبدارانه از جنگ سوق دهد. در این فضا، بررسی و اعتبارسنجی اطلاعات، بهدلیل سرعت بالای انتشار، به چالشی جدی تبدیل میشود. از اینرو، مهم است که مخاطبان به منبع اطلاعات و نحوهی ارائهی آن توجه ویژه داشته باشند که همان تقویت سواد رسانهای در بین مخاطبان است.
رسانهها، چه بهصورت سنتی (مانند تلویزیون و رادیو) و چه مدرن (مانند اینترنت و شبکههای اجتماعی)، نقش کلیدی در شکلگیری درک عمومی از جنگ دارند. آنها درواقع، پنجرهای به دنیا هستند که مخاطبان از طریق آن با رویدادهای جنگی آشنا میشوند؛ اما این پنجره، همواره شفاف و بیطرف نیست. بهعبارت دیگر، رسانهها میتوانند بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم، درک مخاطبان خود از جنگ را تغییر دهند.
تصویرسازی رسانهای، میتواند بر احساسات و نگرشهای مخاطبان در مورد جنگ بهشدت تأثیرگذار باشد. تصاویری که از کشتارها و رنجهای انسانها نشان داده میشوند، میتوانند احساس دلسوزی و همدردی را در مخاطبان بیدار کنند. اما گاهی هم، استفادهی مبهم و مغرضانه از تصاویر و اخبار، میتواند تصویر تیره و منفیای از یک طرف و تصویر مثبت و باشکوهی از طرف دیگر را در ذهن مخاطبان ایجاد کند. انگار که رسانهها، یک نقاش هنرمندند که با رنگهای مختلف میتوانند تصویری تاریک یا روشن از جنگ را به مخاطبان خود بیان کنند.
در نهایت، رسانهها با ایجاد تصویر، انتشار اخبار، و شکلگیری افکار عمومی، نقش بسیار مهمی را در درک عمومی از جنگ بازی میکنند. این تأثیرگذاری میتواند هم مثبت و هم منفی باشد. بنابراین، مخاطبان باید با مراقبت و توجه به منشأ و اهداف رسانهای، مطالب را ارزیابی و با تردید و بررسی قضاوت کنند. درک نقش رسانهها در ایجاد تصویر جنگ به ما کمک میکند تا از پیشداوریها و سوگیریها دوری کنیم و تصویری واقعگرایانهتر و عادلانهتر از واقعیت جنگ را درک کنیم. نقش رسانهها مانند یک آینه است که میتواند تصویر جنگ را با زاویههای مختلف به ما نشان دهد، اما ما هستیم که باید این تصویر را با دقت و تحلیل ارزیابی کنیم.